عشقولم
دیشب عمو علیرضا و خاله زهرا که دختر عموی من میشه و شما بهش میگی زر زر اومده بودن خونمون برا شام کلی با علیرضا بازی کردی اینقدر بدو بدو کرد چرخیدی که اخرش اوردی بالا دو روز پیش با بچه های مجازی رفتیم بیرون خیلی بهتر از سری قبل بود و به من که خیلی خوش گذشت امشب خونه ما مان و با با جون بودیم اخی خیلی تنها هستن گناه دارن چرخه زندگی هست دیگه بچه بزرگ کن بعد هر کدوم میرن به سمت زندگی خودشون خلاصه که هنوز سرفه تون خوب نشد فکر کنم باز باید ببرمت دکتر جمعه هم قراره با بابایی بریم چمران عکس بگیریم همین دوست دارم هوارتااااااااااااا
نویسنده :
امیر و مریم
0:28